بسم الله الرحمن الرحیم
وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ في‏ أَرْحامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ في‏ ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ (228) 
مساوات و عدالت:
مساوات یعنی قانون نباید منشاء امتیاز باشد ولی مطلب دیگری هست ، امتیاز های طبیعی که افراد دارند را آیا باید قانون نادیده در نظر بگیرد یا نه قانون باید برای افراد در شرایط مساوی یکسان عمل کند
عدالت یعنی اعطا کل شئ یستحقه (هر چیزی که فرد مستحقش است رو به فرد باید داد)
لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ این همون مساوات است در برابر قانون
لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ (228) و این همون برتری طبیعی ست که به مرد داده شده است(این راجع به مسائل علمی نیست راجع به مسائل اجتماعی است).
البته بحث من این است که متوسط مرد نسبت به متوسط زن اینگونه است.
وَ لَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ  لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ  وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ ممَِّّا اكْتَسَبنْ‏َ  وَ سَْلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ  إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ عَلِيمًا(32)
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلىَ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ  فَالصَّلِحَتُ قَنِتَاتٌ حَفِظَتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ الله...(34)
قوم به معنی ایستادن در هر جایی معنایی میدهد
قیام بـ... یعنی آن را دست گرفت
قیام علی ... معنای تسلط و اختیار در دست گرفتن است(کلمه ی قیم هم از همین جا گرفته شده است)
باید دید منطور از گرفتن این اختیار به چه معنایی است:آیا در منزل است؟(این از مسلمات اسلام است در منزل مرد باید مطاع باشد و زن مطیع حدودش رو دو سه هفته پیش اعلام کردم مختصرا هم عرض میکنم)
یا نه مربوط به همه جا است و اجتماعات مدنی را هم در بر میگیرد؟
غیر از اجتماعات مدنی را هم در بر میگیرد؟ مثلا شرکتی متشکل از زنان و مردان که بخواهیم مدیر عاملی برایش انتخاب کنیم آیا میشود زنی انتخاب شود؟
اینجا دو دلیل برای قوام بودن اشاره شده است:
یکی فضّل الله بعضهم علی بعض: اینجا اونقدر صریح نیومده بگه چون در مواردی نساء تفضیل دارند.مثلا از لحاظ صبر یا عواطف و رقت و این فضل ها به گونه ایست که وقتی باهم پیوند بخورند یه چیز درست و حسابی از آب در میاد 
*آیا فطرت زن این مطیع بودن را تحمل میکند یا نه فقط به خاطر مصلحت است که باید این مسئله را بپذیرد ؟زن هم میل تسلط بر مرد را دارد ولی میل تسلط او از طریق آمرانه نیست بلکه او میل دارد از راه های عاطفی بر مرد تسلط داشته باشد.این تفاوت باعث ایجاد تفرقه نمیشود بلکه باعث پیوند باشد
*کسی که توانایی های بیشتری دارد افراد نسبت به او احساس احترام میکنندچه مردان نسبت به او و چه زنان نسبت به او
و مثلا اون قدرت های معنوی زن با قدرت های ظاهری مردان خنثی میشود 
یکی هم به خاطر پولی که مرد خرج میکند.گفته نشده است که زن در ملک مرد قرار میگیرد نیست که باید خرجی بدهد بلکه چون خرجی میدهد باید مطاع باشد
به خاطر این مزایا است که مرد باید تسلط یابد در منزل
*ناظر به اجتماعات منزلی است آیه نه اجتماعات مدنی.
از این مسئله ی مرد مطاع است و زن مطیع نباید استفاده ی تحکم مرد کرد حکومت با تحکم فرق دارد.همون مسئله ی لابد من ناس من امیر بر او فاجر حالا همین اجتماع خانواده هم یک حکومت باید باشد؟فرضیه ی اسلام بر این است که اجتماع منزلی حکومت میخواهد.مثل اجتماع مدنی که باید حکومت وجود داشته باشد.معنای حکومت خانواده این نیست که تمام آزادی ها را از زن سلب نکند.حدش برای مصلحت خانواده است.اگر مرد گفت فلان جا هم نرو وظیفه ی زن این است که نرود اما مرد وظیفه دارد که کجا بگوید که برود یه نرود.
وَ الَّاتىِ تخََافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فىِ الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ  فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُواْ عَلَيهِْنَّ سَبِيلاً  إِنَّ اللَّهَ كاَنَ عَلِيًّا كَبِيرًا(34)
اون ضربی باید باشد که فقط نشانه ی زدن باشد اما نباید اثری به جای بگذارد چون به خاطر زدن نیست که این زن قرار است تربیت بشود
نشوز:قیام است،یعنی تمرد از اطاعت نیست.یعنی فرد اگر تسلیم حقوقی که بر گردنش است نشود این میشود نشوز.
تازه اون هم ترتیبی است:اول باید موعظه باشد، موعظه هم باید موعظه باشد ، ناصح باشد ، از روی رافت قلبی باشد بعد باید هجر از مضجع باشد
*این قوانین رو که میبینی جوری است که اسلام نمیخواهد نزاعات خانوادگی به بیرون از خانواده کشیده شود.بره بیرون از خانواده پایه های خانواده را متزلزل میکند

جلسه ی سوم:
راجع به این که چرا این که مرد ولی زن باشد ظلم نیست و به صلاح است.بحث با ظرافت خاصی بیان شده است.
این مسئله ی نشوز جزئ هیچان آمیز ترین این نوع مسائل است که به حکومت خانواده برمیگردد.
در حکومت مدنی اگر یک نفر بدون اینکه مردم بخواهند حکومت کند این ظلم است و هر  جه ظلم باشد در شرع نیست.
در حکومت فردی بر فرد دیگر اگر محکوم نخواهد مستقل از اینکه حاکم چه رفتاری بکند ظلم است یا نه بسته به رفتار حاکم است؟
انسان اجتماعی آفریده شده است یا نه فردی آفریده شده است ولی لابد از اجتماعی شدن است؟انسان فردی آفریده شده و خود خواه اما برای اینکه خواسته های خودش را بر آورده کند از قسمتی از خواسته هایش میگذرد تا به باقی خواسته هایش برسد.(اگر فردی زندگی کند به هیج خواسته ای نمیرسد اما اگر اجتماعی زندگی کند به قستی از خواسته هایش میرسد)در حکومت مدنی باید اخلاق موجود باشد جون خواسته های فرد عین خواسته های اجتماع نیست. خود افراد باید حواسشان باشد که حق دیگران ظلم نکنند.حالا حاکم هم که بیاید خواسته های خود را در نظر میگیرد پس نفس حکومت فردی بر فرد دیگر ظلم است (اگر اون اخلاق نباشد).حالا اگه منشائ حکومت حاکم ، محکومان باشد مجبور است که خواسته های محکومان را رعایت بکند.
ما میگوییم اگر حکومتی ایجاد کردیم که به ظلم حاکم منتهی نشود این ظلم نیست به محکوم.
دو نوع جمع داریم یکی طبیعی ست و بکی این که جمع خودشان جمع را انتخاب کنند که بر طبیعت بتوانند غلبه کنند و احتیاجاتشان را بر طرف کنند.مثلا اجتماع زنبور عسل از نوع طبیعی است.یا ارتباط پدر و فرزند از نوع طبیعی است.پدر احتیاج طبیعی نسبت به فرزند احساس میکند.نه فطرتا خود فرزند را میخواهد.در این موارد خوداین که پدر ، فرزند را میخواهد جلوی طلم را میگیرد چون ظلم به فرزند ظلم به حود است(اگر هم جایی ظلم پدر به فرزند را دیدیم به خاظر جهل است همونطور که افراد از جهل به خودشان هم ممکن است ظلم کنند)
به نظر ما زوجیت یک احتیاج طبیعی است/اگر یک زوجی اجتماع خانوداگی را انتخاب میکند به خاطر بر طرف کردن احتیاجات نیست.یعنی نظر ما این است که احتیاج زوج بالاتر از بر طرف کردن نیاز جنسی است.یعنی شبیه علاقه به فرزند است.چیزی متفاوت از علاقه یه یک اجنبیه.
اولین گامی که فرد از خود دوستی به غیر دوستی بر میدارد (ایمان مقدس)مثلا گربه و سگ دوستی در افراد مجرد به خاطر جای خالی این نیاز به دوست داشتن است.(مثل حاج آقا محمد نجف آبادی در اصفهان که از علما هم بوده)
پس سعادت مرد در این نیست که فقط زن در تحت تسلط او باشد سعادت او در این است که آن زن خوش باشد.
هم زن این حکومت را میپذیرد هم زن.به شرط این که تسلط هاشون مساوی باشد.
محبت زن انعکاس محبت مرد است.تا زمانی که مرد زن را دوست داشته باشد زن نیز پاسخ این محبت را خواهد داد.حالا اگر محبت مرد از بین رفت محبت زن هم از بین میرود پس دیگر آن پیوند طبیعی از بین خواهد رفت و اینجاست که دیگه مجبور به مباح مبغوض طلاق است.باید تدابیری اندیشید که اون پیمان منفسخ نشود اگر منفسخ شد عملا این دو نفر دیگر از هم جدا شده اند چه طلاق جاری بشود.نشوز اولین امارات گسستن این پیوند است.
الان این بحث هایی که مطرح است به خاطر تهاجم فرهنگی است که شده است علیه این رابطه.این یگانگی طبیعی را میخواند با تلقین به دوگانگی بقبولانند.و بعد از آن هم نوبت این است که بگویند پدر هم همچین حقی نسبت به فرزند ندارد(حقیر:الان در مورد رابطه ی پدر و پسر این مسائل قابل درک است که باید محکم در برابر این تهاجم ایستاد)
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنهِِمَا فَابْعَثُواْ حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَ حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنهَُمَا  إِنَّ اللَّهَ كاَنَ عَلِيمًا خَبِيرًا(35)
برای مواردی که اختلاف ایجاد شده است ولی از اساس خراب نشده است.مسئله ی حکمیت برای این موارد است.
خطاب به مسلمین است اما متصدی آن حاکم است.البته اگه حکومت عادل نبود نبود مومنین این کار را بکنند.حکم ها میتوانند اختیار تام بگیرند.

جلسه ی چهارم:تفاوت های زن و مرد
خلاصه دو جلسه قبل(؟!!!)
هدف تفاوت  در زن و مرد این است که خانواده پابرجا بماند.برای این است که این دو اتصال بیشتری داشته باشند.
به مرد احساسات قوی و خشن داده شده است اما در مقابل میل به نرمی و لطافت به او داده شده است.بر عکس این مسئله در مورد زن موجود است.
(تفاوت های زن و مرد از دیدگاه ویل دورانت) به مرد حالت جفت جویی و تهاجم داده شده است در حالی که به زن در عین محبت حیا داده شده است.
تفاوت بین اجتماع منزلی و مدنی:
زندگی اجتماعی بر خلاف نظر ارسطو ، انسان مدنی بالطبیعه نیست مدنی بالاختیار است.و علت این که مدنی شده است عقل اوست.او میبیند بدون اجتماع به خواسته های خودش نمیرسد.
اما اجتماع خانواده طبیعی و غریزی است.وسیله ای نیست برای رسیدن به چیزی بلکه خودش هدف است.
به همین دلیل حقوق و تکالیف در اجتماع منزلی با اجتماع مدنی تفاوت دارد.در اجتماع منزلی سعادت مرد به این نیست که تعداد فرزند بیشتری داشته باشد با هر شرایطی او اگر فرزند سالم و سعید داشته باشد همینطور در مورد زن.
در مرد شهوت قوی تر است یعنی ناحیه فشار از درون است.زن در این چور موارد عاقل تر است . اما زن از ناحیه ستایش دیگران آسیب پذیر است.و بهترین مایه علقه ی رابطه ی زناشویی این است که زن از طرف مرد مورد ستایش قرار بگیرد.
زن پناهجو و مرد جنگجو است.
زن دلاوری و پهلوانی را تا چایی دوست دارد که به نوعی مازوخیسم کشیده میشود که این مسئله در مورد خودش دوست دارد جاری شود.اگر این مردانگی را در مرد نبیند مگر دیوانه است که اطاعت او را بپذیرد.

جلسه پنج راجع به تفاوت های زن و مرد بیشتر نقل قول از ویل دورانت اینا بود زیاد حال نکردم خلاصه ش رو هم خیلی خلاصه نوشتم:

هم چنان در تفاوت های زن و مرد:

تفاوت ها فقط در  اندام جنسی نیست عمیق تر از این حرف هاست بلکه تفاوت های روحی دارند.

آیا منشاء آن طبیعت است یا اینکه آداب و سنن چند هزار ساله این تفاوت ها را به وجود آورده؟

اگر منشاء طبیعت است بی علت و تصادفی بوده است یا نه هدفی داشته است؟

احتجاج به کتاب های افرادی نظیر ویل دورانت:

زن ها و مردان صفات متفاوتی دارند آنچه در مرد هست همانی ست که زن به دنبال آن است و بالعکس

غرائض نوعی (نسلی ) بیشتر از گلوی زن برمیخیزد و غرائز فردی بیشتر از گلوی مرد.

زنان بیشتر به دنبال تمجید مردان هستند تا امیال جنسی بر عکس مرد.

اینکه زن به دنبال شوهر است بیشتر به دلیل میل ازدیاد نسل است.این مقاصد بیشتر نیمه آگاهانه است.

زن شکیبا تر است هر چند مرد شچاع تر است.

جلسه ی ششم حقوق زن ، حدود زن ، مجازات های جنس زن ، تربیت جنس زن

جلسه اول این سری جلسات

مبانی حقوق زن از منظر اسلام

مسائل مربوط به حقوق زن و مرد از حساس ترین مسائل عصر ماست.

دین اسلام در این موارد فلسفه ی مخصوص به خود دارد که اگر در این فلسفه ها دقت اساسی شود باعث ایجا دشبه میشود و به اصلطلاح یک نقطه ظعف تصور میشود.و اگر انسان درست این فلسفه را بشناسد بیش از پیش به عمق و عظمت تعلیمات اسلامی در این زمینه پی میبرد.

حال باید از چه راهی بشناسیم:

دو راه داریم:

یک)بینش اسلام در مورد خلقت آفرینش زن چیست(در جهان بینی خاص اسلامی زن و مرد چگونه دیده میشوند)؟

برای شناخت حقوق زن در اسلام درک مبانی چهان بینی اسلام در مورد زن حیاتی است.قرآن در این زمینه نظر خود را بیان کرده است.

دو)توجه به مقررات اسلامی است.وقتی این مقررات را در کنار هم قرار میدهیم ما چه چیزی را درک میکنیم.باید اشاره ای به مقررات دیگر آیین ها به حقوق زن بشود.(نکته:معمولا بحث حقوق زن میشود ولی سه مسئله ی دیگر هست که در کنار آنها ست که حقوق زن را میشود در نظر گرفت و حل کرد الف: حدود زن به معنی تکالیف زن اگر بحث برابری حقوق میشود باید بحث برابری حدود هم بشود یعنی هر تکلیفی برای مرد هست زن هم همان را دارد؟ حالا مصداق ها:مثلا نمایندگی مجلس حق است یا تکلیف؟ این که گفته میشود زیر 18 ساله مجلس نمیتوانند بروند بر اساس برداشتن تکلیف است یا گرفتن حق؟  ب:مجازات ها ، جامعه باید یکسری قوانین جزایی باید داشته باشد .مجازات زنها با مرد ها برابر یکجور است یا دوجور ج: تعلیم و تربیت ، آیا زن و مرد هر دو باید یک نوع تربیت پیدا بکنند یا باید دو نوع مختلف رشد پیدا کنند/برای اینکه نظر اسلام را بدانیم باید همه ی این جوانب را بررسی کنیم)

حالا در جامعه های دیگر غیر از اسلام هر چه به عقب تر برویم  میبینیم زن حقوق کمتری نسبت به مرد دارد.هر جه تمدن بالاتر میرود زن حقوقش بیشتر میشود.از لحاظ تاریخی مطلب خیلی قابل بحث نیست.البته کمی در کیفیت ممکن است بشود بحث کرد.

در میان قبایل وحشی زمانی بوده است که دوره ی مادر شاهی نام برده میشود.در این حد نمیدانستند که تولید مثل را اصلا مرتبط با جماع نمیدانستند.بچه ها نمیدانستند که آن مرد پدرشان است اما مادرشان را مادر میدانستند. پدر هم بالطبع خود را پدر این فرزندان است.لذا مرد در این چامعه هیچ کاره شناخته میشد.کم کم فهمید که نه بابا هیچ کاره نیست.در اینجا فکر عوض شد.صد در صد . اصلا گویی زن هیچ کاره است ، اصلا بچه ها مال مرد است و زن هیچ کاره است.یکمرتبه مرد شد صاحب اصلی خانواده وفرزندان .از اینجا دوران پدر سالاری آغاز شد.از اینجا زن حالت یک مملوک و برده برای مرد پیدا کرد.تا جایی که حق داشت زن را بفروشد ، یا عاریه بدهد ، تا جایی که حق داشت او را بکشد و بخورد!!!!.مدتی گذشت و یک مرحله بالا آمد.دیگر مملوک نبود.نه آزاد کامل نیمه آزاد .مرحله قیمومت.مملوک نبود و میتوانست مالک چیزی بشود ولی حق تصرف در مال خود را نداشت مثل طفل که ولی حق تصرف را دارد ، ضمن اینکه حق انتخاب شوهر را هم نداشت.بعد ها قیمومت رقیق تر و رقیق تر شد و در مواردی استقلال یافت مثلا کم کم حق تصرف در حقوق خود را پیدا کرد.اما همچنان حق انتخاب شوهر را ندارد.

چرا؟

این طور شد؟که هر چه در فرهنگ بالا تر رفت چوامع ، حقوق ز ن بیشتر شد؟

یک نظریه این که زن قیام کرد و حقوق خود را پس گرفت؟ولی این مطلب با تاریخ وفق ندارد.تا اینجا ی تاریخ نداریم نهضت زنانی که همه ی کارهای نهضت را زنان بر عهده داشته باشند.در هیچ نهضتی. زن در هیچ موقعی نبوده است که زن به زور حقوق خود را از مرد بگیرد.در هر جایی حقوقی داده شده است مردانی برخواسته اند که گفته اند در حقوق زن ظلم شده است.یعنی نقش مرد در این نهضت ها بیشتر بوده است.یک نمونه اش که همه در مورد آن اتفاق دارند خود همین اسلام است.همین نهضت زنانی که همین الان وجود دارد مرد ها بیشتر فعال اند یا مردان؟؟؟(حقیر:آیا این سر و صدا ها در  عصر ما همچنان از طرف مردان است نظر استاد اون موقع این بوده که نود وپنح درصد سر و صدا از طرف مرد ها بوده )

انسان علیه خودش میتواند قیام کند.

بیشتر ظلم هایی که در طول تاریخ بر زن از طرف مرد شده است از قصاوتش نبوده بلکه به خاطر جهالتش بوده است؟از نوع ظلمی بوده است که انسان به خودش میکند.از نوع ظلمی بوده است که پدران بر فرزندان کرده است.چرا؟ به خاطر حکومت قوانین باطل.حکومت عادات باطل.این عادات چنان در جان آنها رسوخ و نفوذ کرده بود که علی رغم ندای وجدان عمل میکردند.

ببینید در قرآن چه طور حمله میکند به این عادات و رسوم.

وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثىَ‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ(58)

يَتَوَارَى‏ مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ  أَ يُمْسِكُهُ عَلىَ‏ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فىِ الترَُّابِ  أَلَا سَاءَ مَا يحَْكُمُونَ(59)

در جاهلیت همه این کارها رو نمیکردند که شاید صد تا از این عمل انجام شده است.

اونا فقط امل بوده اند.الان شاید در ایران روزی بیشتر از صد تا از این عمل دارد اتفاق می افتند.با عنوان یک عمل با کلاس.کورتاژ!

جلسه ی هفتم تبعیض ، تفاوت ، تناسب و حیا:

آنجه میخواهیم اسلام را از آن مبرا بدانیم مسئله تبعیض است.تفاوت را قبول داریم ولی تبعیض را قبول نداریم.

تفاوت هایی از نوع تناسب

تفاوت هایی از نوع غیر تناسب

تبعیض ، تفاوت ، تناسب

تبعیض:دو موجود با ویژکی های مشترک باشند ولی قانون بین آن دو فرق بگذارد ، جانب داری ، ظلم است ، قبیح است

تفاوت : دو موجود که ویژگی های مختلف دارند و کار مختلفی آورده اند مزد مختلف بدهیم این تفاوت است .اگر مساوی بدهیم ظلم است

تناسب: تفاوت اعم است گاهی دو دانش آموز با هم تفاوت دارند با یکدیگر مثلا در استعداد یا در تلاش . اما اگر دو موحود باشند که هر دو عضو یک دستگاه هستند و از این اعضا قرار است یک کل به وجود بیاید ، این دو باید متفاوت باشند تا ترکیب به وجود بیاید والا دو موجود یکسان که ترکیب ایجاد نمیکنند.این تفاوت به شکل تناسب است.یک جوری تفاوت دارند که مکمل یکدیگر باشند.حالا تفاوت این اعضا که نقص حساب نمی آیند که.

الان مرد ها قوی هیکل تر است.احساسات مرد وزن متفاوت است.دنیاهاشان متفاوت است.

بعضی میگویند علت این است که چندین هزار سال است که زنان اینگونه بوده اند ، ژنشان تغییر یافته.جواب رو نفهمیدم چی شد؟!!

میگوییم اشتباه است چون طبیعت باید این دو را متفاوت میآفریده که بتوانند ترکیب شوند.

اکثر مقررات اسلامی (اگر نگوییم همه ) با نظر به این تفاوت در راستای تناسب است.

این ها مقدمه بود.

حالا بحث حیا:

یه ترس داریم ، قدرت ندارد ابراز شخصیت بکند در جمع ، حرف بزند ، این اسمش حیا نیست.

حیا مربوط به انسان های دیگر نیست ، اگر کاری که دون شان انسان است در عرضه ی فرد قرار بگیرد  در درون خودش ، در پیشگاه وجدانش احساس شرم میکند چه در جمع باشد چه در تنهایی .

یه حالت بی حیایی داریم که آن هم مذموم است.بعضی این را به عنوان صراحت لهجه میشناسند.

حیا هم برای مرد است هم برای زن.زن هم ناموس خودش است هم ناموس مرد. در صورتی که مرد اینگونه نیست.خواستگاری هم با این خصلت زن سازگار است.

سلام یک شبهه ای در ذهن من و خیلی زنهای دیگه هست که اگر ممکنه توضیحی بفرمایید  چرا حکمهای الهی ی که درباره زن و مرد بیان شده  بیشتر به نفع مردان است تا زنان  شاید ده درصد این احکام به نفع زنان باشد و مشکلات زندگی زنان از مردان به مراتب خیلی بیشتر هست اینکه زن باید اجازه بگیره از شوهر اینکه زن باید مطیع باشه  اینکه زن باید بچه داری کنه اینکه زن ضعیف تراز مردان هستش اینکه حق تعدد زوجات برای مرد هستش اینکه آزادی مردان از زنان خیلی بیشتر هستش اینها چیزهایی است که باعث شده اغلب زنان خود را بدبخت بدانند خوب ما اغلب از زبان روحانیون دلایلی را شنیده ایم منتها آن دلایل نتوانسته مارا قانع کند  لطفا این شبهه ذهنی مرا برطرف کنید

حجت الاسلام و المسلمین جاودان فرمودند:
سلام علیکم و رحمة الله
اولا بدانید این زندگی و بالا و پایین آن جز یک امتحان نیست. همه چیز در این دنیا امتحان آدمی است اگر پادشاه باشد یا گدا اگر مریض باشد یا سلامت اگر ثروتمند باشد یا فقیر اگر زن باشد یا مرد که همه می تواند تقدیر الهی باشد وسیله ای برای امتحان است . زندگی اصلی ما که بر اساس عمل ما و اخلاق ما و افکار ماست در جهان دیگر است. آن سعادت دیگر به زن یا مرد بودن مربوط نیست تنها به عمل و اخلاق و افکار ما وابسته است . اگر در آن عالم که ابدی است شما پادشاه باشید سعادتمند باشید غرق در راحت و لذت باشید به خود انسانی شما مربوط است نه به زن یا مرد بودن نه به سیاه یا سفید بودن و امثال اینها که همه عوارض انسانیت هستند نه اصل و ذات آن
ثانیاً زن یک انسان آزاد عاقل و صاحب شعور و توانایی است و می تواند همه زندگی خود را آنطور که می خواهد بسازد اگر به کم قناعت کند خود کرده اگر بیشتر بکوشد خود کرده است البته در طول تاریخ در بسیاری از اوقات زنان در زیر ستم مردان بودند اما باز این هم به همت خودشان قابل رفع بوده و هست . احکام زن و مرد در اکثر اوقات یکسان است و علاوه بر آن یک دستور ات و احکام خاص برای مردان است از جمله جهاد و وظیفه مدیریت کل خانواده یک دستور خاص برای زنان از جمله شوهر داری و مدیریت داخلی خانه پس نه اینطور است که تنها یک وظایف علاوه ای زنان دارند و مردان راحت هستند.تعدد زوجات برای مردان شرایط دارد و آزاد مطلق نیست – بچه داری وظیفه واجبی برای زن نیست و می تواند برای اینکار از شوهر خویش حقوق درخواست کند- زن در یک یا دو مورد از مرد خویش بایستی اطاعت کند نه در همه چیز- آزادی مردان از زنان بیشتر هست یعنی چه؟ توضیح بفرمایید و نمونه های آن را مشخص بکنید.
اگر آدمی بتواند به نقشه جامع ساختمان عالم و آدم دست پیدا کند می بیند اینکه زن را با این خصوصیات خلقت کرده اند و مرد را با آن خصوصیات بهترین صورتی است که ممکن است. در آن صورت خواهد فهمید این لطافت ها و ظرافت ها که در ساختمان زن است اگر نبود به جای آن استحکام بنیه بدنی بود و عضلات قوی بود  جهان برقرار نمی ماند و دو مجود خشن چگونه می توانستند بایکدیگر تا بشوند ویک خانواده را تشکیل بدهند. در آن صورت می فهمید که تعدد زوجات صحیح است و این که زن نمی تواند بیش از یک شوهر داشته باشد در نقشه جامع عالم و آدم درستترین فرض ممکن است خالق آدم و عالم چون هیچگونه نیازی به این موجودات نداشته آنها را در بهترین صورتی ساخته که نفع آن ها در آن بوده است و ثمرات آن در زندگی بعدی که بخش اصلی زندگی است بهتر و بیشتر در می یافته اند.
در این جا بیشتر از این نمی توان توضیح داد بهتر که شما را به دو کتاب خوب راهنمایی کنم . آنها را بدقت بخوانید و بخواهید که بفهمید . آدم اگر گناه نکند می تواند چیزهای بیشتری بفهمد  و هرچه بیشتر از آلودگی پرهیز کند فهم بیشتری خواهد یافت:
1-نظام حقوق زن در اسلام – استاد شهید مرتضی مطهری- انتشارات صدار
2-زن در آیینه جلال و جمال – استاد جوادی آملی – انتشارات اسراء