دکتر شریعتی  در آینه ی دیگران

بسم الله الرحمن الرحیم

این متن رو در مورد دکتر شریعتی آماده کرده بودم جدیدا مطلبی پیش اومد که از آرشیو بیرون آمد.بی بهره ندیدم که در اینجا هم بیارمش.

به نظر من شربعتی جز عجایب زمان ماست.و این رو به خاطر اظهار نظر های خیلی متفاوتی که در مورد ایشون هست میگم.البته افراد دیگری هم وجود دارند که اظهار نظر های خیلی متفاوتی از طرف آدم های هم فکر نسبت به اون ها شده باشه ولی نه به اندازه شریعتی.به نظرم باید راجع به شریعتی بیشتر دانسته شود که بیشتر دانستن راجع به ایشون باعث میشه که متوجه بشیم خیلی هم این اختلافات چیز بزرگی نیست و این تعارضات قابل جمعه.هر چند بهترین راه شناختن یه نفر خوندن آثار مکتوبشه و لی کو حال مطالعه!!در کل من خودم سعی میکنم با حاشیه امنیت خوبی نسبت به ایشون حرکت کنم.

ادامه ی مطلب دارد!

ادامه نوشته

برای اینکه مشتری این متن شوید خواندن ده سطر از آن کافی است

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از اینکه یکی از بازدید کنندگان وبلاگ نظری راجع به حامد اکبری دوست داشتنی(به قول خودم : حامدک) نوشته بود خیلی هوای حامد به سرم افتاد.حامدی که سال گذشته تقریبا بیشترین وقت رو در روز با هم بودیم.به عبارتی صبح حامد اولین کسی بود که بهش سلام میکردم و آخرین نفری که باهاش خداحافظی.اما حیف که این دوران زیاد طولی نکشید و دست تقدیر این گونه رقم زد که من و حامد بیشتر از این با هم نباشیم.همین طور یاد خاطرات با حامد بودم که دیدم شاه بیت این خاطرات داره زیادی خود نمایی میکنه(سفر به کربلا در اربعین حسینی سال 89)اصلا دلم راضی نشد و رفتم تو وبلاگش شروع کردن به خواندن سفرنامه ای که نوشته بود و اجل مهلتش نداد که با پایان برساندش

بعد دیدم چه خوبه که اینجا بیارم اون سفرنامه رو.البته کیفیت روز اول ش به نظرم پایین تر از بقیه روز ها ست.که اون هم شاید به دلیل کم حادثه بودن روز اول بود.واقعا کشش متن بسیار بالا ست.و این اصلا یک تعارف نیست که گفتم برای این که مشتری این متن شوید خواندن ده سطر از اون کافیه.تنبل تر از تو هم با ده خط خوندن مشتری شدن تو که جای خود داری!

حالا دیگر ما بدون هیچ دردسری از مرز رد شدیم و سوار اوتوبوس های بازیافت نشده ی عراقی شدیم آخر اینجا هنوز خودروهای فرسوده تعویض نشده اند برای همین هوای سرد را باید با وزش سوزناک نسیمی! که از سوراخ های خارج از برنامه ریزی اوتوبوس و بخاری که خراب بود و کار نمی کرد، تحمل می کردیم. البته بی خیال هر وقت به فکر فرو می رفتم که ما از مرز رد شدیم و قرار است به حرم اباعبدالله برویم قند در دلم آب می شد. مدتی را با خوابیدن در ماشین گذراندیم بعد از آنکه همه ی قند ها در دلم آب شد! از خواب بیدار شدم و متوجه شدم پای راستم به دلیل مجاورت با یکی از همان سوراخ های تعبیه شده! در اوتوبوس تقریبا بی حس شده است برای همین مجبور شدیم شام را در کنار امیر و جواد در کفِ تهِ اوتوبوس بخوریم. گفتنی است عبارت«کفِ تهِ اوتوبوس» فقط برای اوتوبوس های عراقی صدق می کند لکن سعی نکنید این عبارت را حتما درک کنید و البته نکته ی دیگری که قابل ذکر است این که امیر هم از بچه های گروه زینبیون و ورودی 89 مهندسی پزشکی است و تا حدودی از اعضای فعال گروه به حساب می آید!!!

سرتان را درد نیاورم اینجا نجف است و ما سجده بر آستان علی مرتضی داریم... .

«‌بسيجي عاشق كربلاست، و كربلا را تو مپندار كه شهري است در ميان شهرها و نامي است در ميان نام‌ها. نه، كربلا حرم حق است و هيچ‌كس را جز ياران امام حسين (ع)راهي به سوي حقيقت نيست.

كربلا، ما را نيز در خيل كربلاييان بپذير. ما مي‌آييم تا بر خاك تو بوسه زنيم و آن‌گاه روانه‌ي ديار قدس شويم».  سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی

متن کامل روز اول سفر در ادامه مطلب

ادامه نوشته

واجب فراموش شده

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
... و لذا یه سری طلبه های مشکوة تصمیم گرفتند که یک گروهی رو راه بندازن که تخصصی روی امر به معروف و نهی از منکر کار کنند.در اولین مراحل باید در میومد که اصلا  این کار چه قدر مهمه؟ چه شکلی باید انجام بشه؟ اهدافش از نظر فردی و اجتماعی چیه؟ چالش های پیش رو چیا ست؟ ...
اینجاست که مسئله ولایت تمام قد جلوی ما خود نمایی میکنه.هر فردی با توجه به ارتکازات خودش از جامعه(پیش زمینه هایی که از قدیم تا الان برای فرد به وجود آمده) یک مسئله ای رو مهم ترین مسئله تشخیص میده و شروع به فعالیت در اون زمینه میکنه.خوب تا اینجا خیلی مشکلی به نظر نمیرسه از لحاظ شرعی هم تا اینجاش امضا شده است (فرد به یقین رسیده است ، یقین هم حجت دارد لذا فرد در پیشگاه الهی معذور است).اما بهترین فردی که میتواند تشخیص دهد که جامعه الان به جه چیزی احتیاج دارد و باید نیروهای جامعه در آن موضوع حرکت کنند .تا هم پوشانی ایجاد نشود و نیروهای یک جامعه هرز نروند.لذا هر چی راجع به تشخیص مهم ترین کار توی ذهنت ه بریز دور.چون ما تشخیص نمیدیم که مهم ترین کار چیه ما مهم ترین کاری که ولی تشخیص داد رو انجام میدیم.
رفقا که بیشتر توی این زمینه فعالیت دارند متوجه شدند که از جمله دغدغه های حضرت آقا مسئله امر به معروف است(با یک جستجوی ساده در سایت حضرت آقا متوجه میشوید که ایشان در بیاناتشون 813 بار از این کلمه استفاده کردند که این فقط یکی از ملاک هاست)
ما متوجه شدیم که به غیر از بحث اهمیت ایشان تا ریز مسائل اجرایی این واجب فراموش شده را هم تبیین فرموده اند.


بقیه در ادامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه مطلب

ادامه نوشته